ریاست محترم علوم پزشکی خوزستان
رییس شبکه بهداشت ایذه را برکنار و از مردم قلعه تل، ایذه ، باغملک و هفتکل عذر خواهی کنید
ضمن تشکر از تمامی پرسنل زحمتکش و فداکار وزارت بهداشت که حماسه ای جاودان به یادگار گذاشتند.
لابد ماجرا را می دانید ، شخصی از شهرستان باغملک (از قلعه تل) که در بیمارستان شهدای شهرستان ایذه بستری بودند پس از انکه کادر درمانی بیمارستان متوجه شدند ایشان به بیماری کرونا مبتلا هستند بلافاصله از درمان وی سر باز می زنند و در کمال نا باوری و با بی حرمتی ایشان را با یک آمبولانس به مرکز استان می فرستند
اما تاسف بار تر و غم انگیزتر توجیه رئیس شبکه بهداشت و درمان ایذه جناب آقای شاه ولی است که در مصاحبه ای گفتند به علت اعتراض مردم ما چنین تصمیمی گرفتیم!!
مگر پرسنل بیمارستان جارچی هستند که با این سرعت همه متوجه شدند؟ وانگهی اگر فرض را بر اعتراض عده ای (که هرگز نماینده و نماد مردم فهیم ایذه نیستند ) بگذاریم که هنوز در عصر پارینه سنگی اند و عقلشان پارسنگ بر می دارد باید با این افراد نادان بی خرد برخورد کرد و انها را به دست قانون سپرد که تنبیه و تربیت شوند و یا همراهی کرد و تسلیم آنها شد تا باعث آبروریزی و خدشه دار کردن جایگاه فرهنگ و تاریخ مردم ایذه و مهد فرهنگ بختیاری شود؟ ایذه همواره نقش برادر بزرگتر را برای شهرستانهای باغملک و هفتکل و.را داشت!!
نفس آنچه در بیمارستان ایذه رخ داد با هیچ پارادایم و پارامتری نه در پزشکی قابل قبول و سازگار است و نه با هیچ اصول همسایه گری و برادری و مردانگی و مهمان نوازی ما مردم بخنیاری . مگر در میدان جنگ هم با مجروحان دشمن چنین رفتاری دارند؟ !!!ضمنا امکامات درمانی ارث پدری کسی نیست و متعلق به همه مردم ایران است و همه باید بفهمند مردم ایران روزگار بسیار سختی را سپری می کنند.
اگر همین اتفاق مثلا در المان رخ می داد گزارش بسیار خوبی از نژاد پرستی و خشونت طلبی در رسانه های وطنی نبود؟
شاید بخاطر همین عده قلیل خشونت طلب گرز بدست در قرن ۲۱ و چنین مسولین و سیگنال هاست که ایذه ی ما مقصد بسیاری ازتبعیدیان کشور گشته. مسولین فرهنگی ایذه و استان جدا باید متوجه باشند این ها نشانه های خوبی برای جایی خود روزگاری مهد تمدن و افتخار ایران زمین خاصه بختیاریها بوده ، نیست
بحث شاه ولی تنها نیست بحث برخی مسولین در ایذه است که هنوز که هنوز است از افکارشان بوی قبیله گرایی و دسته بندی و ناسازگاری به مشام می رسد و به جای آنکه باعث دل گرمی و امید و اتحاد مردم در چنین روز های سختی باشند مردم را روبه روی هم قرار می دهند و باعث جریحه دار شدن احساسات مردم می شوند.
اما چند موضوع دیگر.
۱ - اگر بیمار فوق الذکرخطرناک بوده و کادر درمانی حاضر به مداوا نبودند چطور حاضرند به اهواز بفرستند مگر کادر پزشکی اهواز با آن همه زحمت و تلاش بی پایان که جای قدرشناسی و ستایش دارند رویین تن هستند.؟(خوشبختانه بیمار مداوا و مرخص شد)
۳- بودجه و تجهیزات خوبی ازاستان بابت درمان بیماران کرونایی(بیمارستان معین) به مرکزیت ایذه برای شهرستانهای ایذه و باغملک و هفتکل دریافت شد وقتی توانایی و شایستگی و یا ظرفیت آن را ندارند بر چه اساسی چنین مسولیتی را پذیرفتند ، بودجه وتجهیزات خاص را به چه منظوری گرفتند؟؟
4- در حالی که ایذه می تواند برخی دیگر از اختیارات و امکانات را به جای مرکز استان را در خود مستقر و بودجه و امکانات خوبی دریافت و مرکزی باشند برای شهرستانهای همجوار اما رفتار های ناشایست برخی موید این باشد که ایذه هنوز از چنین ظرفیت ، شایستگی و قابلیتی برخودار نیست ایا این کارها عمدی است؟
این گونه رفتار تحقیر امیز با یک پدر بیمار و مسن توهین به همه مردم باغملک و هفتکل و خود ایذه بوده که دور از شان برادری و اصول ما مردم بختیاریست. راهی کردن مردم باغملک و هفتکل به اهواز به جای ایذه و ضربه به اقتصاد و فرهنگ ایذه را چه کسی باید پاسخگو باشد؟چنین رفتارهایی تجدید نظر جدی مسولین استان در پایلوت قرار دادن ایذه برای تمرکز زدایی را در پی خواهد داشت چه کسی قرار است مسولین ایذه را قانع و توجیه کند؟؟؟
۳- اما سوالی که همواره ذهن مرا بخود مشغول کرده این است که چرا دیار ایاپیر که خود روزگاری تمدن ساز و فرهنگ ساز بوده با ان همه پیشینه تاریخی و تمدنی هیچگاه مسولینی در حد و اندازه این شهر بخود ندیده و هیچگاه نتوانست جایگاه با شکوه گذشته خویش را باز یابد و در مسیر تمدن سازی قرار گیرد ایا دستان پنهانی وجود دارد؟؟
نماد ایذه آیاپیر است انزان و انشان، کول فرح است که خود تاریخی است در سینه تاریخ و نشان تمدن وشکوه نیاکانمان، جایی که سینای ش بخاطرمبارزه با کرونا در چین ماند و در بشر دوستی و انسانیت شهره جهانی یافت و شهرام محمدی اش بخاطر نجانت همکارانش در آغوش مرگ آرام گرفتبرادری وهماسایه گری و شهامت و مردانگی و مهمان نوازی نماد دیارش، انزان متعلق به همه ایرا نیانی ست که دل در گرو این مرز و بوم دارند و قطعا عده ای قلیل نابخرد و پوسیده افکار که ایده هایشان هنوز بوی نفرت و خشم و خشونت و خودخواهی می دهد نمی تواند مردمان ما را که در طول تاریخ همواره درکنار هم چون پیکری واحد بوده و هستند از هم جدا کند هرگز.
جناب اقای ابول نژاد لظفا قبل از مردم باغملک و هفتکل و قلعه تل از مردم ایذه عذر خواهی کنید که از هر سویی که بنگری توهین به مردم این دیار بوده است.
دکتر علیرضا رییس زاده
دکتر علیرضا رئیسزاده
همگان میدانند دانش آموختگان ما از بابت نداشتن علم زبان انگلیسی هنوز هم تاوانهای سنگینی میپردازند و خسارتهای جبران ناپذیری را متحمل میشوند. از آنجا که سیستم و نظام آموزشی زبان انگلیسی ما ناقص، ناکارآمد، دلسرد و ناامید کننده است؛ سالهاست که در مدارس و دانشگاهها با شکست مواجه شده و هدف خاصی را دنبال نمیکند و بیشتر بصورت « رفع تکلیفی» اجرا میشود. حالا چند نماینده به جای پاسخگویی یا چارهجویی و کمک از متخصصین امر آموزش و اساتید دانشگاه به دنبال پاک کردن صورت مسئله هستند و میگویند بهتر است زبان انگلیسی از مدارس حذف شود و به جای آن دیگر زبانها جایگزین گردد!
سخنان و استدلال هایی که برای توجیه میآورند بسیار تلخ، غمانگیز، خنده دار است و آدمی در حیرت میماند از این سخنان ساده لوحانه و بچگانه، البته شاید هم به همین دلیل است که کسی به این سخنان اهمیتی نداده و همه هم میدانند زبان انگلیسی که زبان 50 دانشگاه اول دنیاست به هزار و یک دلیل حذف ناشدنی است. ولی وقتی عمیقتر میشویم مییابیم اینها اتفاقا نه تنها با زبان انگلیسی که با یادگیری زبان دوم خاصه زبانهای لاتین مخالف هستند و گرنه کدام انسان منصف و با وجدانی میپذیرد در حالی که ما توانایی یادگیری گستردهترین، سادهترین، پر منبعترین و در دسترسترین زبان دنیا یعنی انگلیسی را نداریم و برنامه آموزشی این زبان با آن همه معلم و کارشناس و استاد و کتاب با شکست مواجه شده بتوان به این سیستم امید داشت که زبان آلمانی و یا فرانسه یاد گرفت اما قبل از هر چیزی لازم است چند نکته در خصوص آموزش و یادگیری زبان دوم (انگلیسی) مطرح شود و به آنها پاسخ داده شود شاید بتوان تا حدودی سوءتفاهمها ونگرشهای منفی را کاهش داد و این حضرات را توجیه کرد.
سئوال: آیا کسانی که که زبان دوم چون انگلیسی را یاد میگیرند از زبان مادری (فارسی) و فرهنگ خود بیگانه میشوند؟ زبان مادریشان در بوته نابودی، اضمحلال و فراموشی قرار میگیرد؟ آیا این افراد نگرشی منفی نسبت به زبان فارسی پیدا کنند؟ جواب قطعا منفی است و برعکس چرا که:
1- با یادگیری زبان دومی چون انگلیسی (به ویژه در بزرگسالان) زبان مادری را بهتر میفهمند و حتی در ایران نشان داده شده که نسبت به زبان فارسی عرق و علاقه بیشتری پیدا میکنند و اصلاً باید پرسید کدام یک از بزرگان ما که در پاسداشت زبان و شعر پارسیان سختیها و مرارتها کشیدند و برای برگرداندن زبان فارسی به جایگاه بلند و رفیع خود از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکردند زبان دومی چون انگلیسی را نمیدانستند و یا کدام یک جاسوس و خاین بودند؟ مثلا مرحوم معین؟ دهخدا؟ دکتر عبدالحسین زرین کوب؟ جعفر شهیدی؟ شاملو؟ شفیعی کدکنی؟ دکتر حسن حبیبی؟ لطفالله یارمحمدی؟ دکتر حسابی؟ اتفاقا آنها همان کسانی بودند که بیشترین و بهترین خدمات به این کشور و کهن زبان فارسی را داشتند.
2- بیشک کسانی که میخواهند زبان دوم مثلا انگلیسی را یاد بگیرند برای یاد گیری گرامر آن قطعا به زبان مادری خود مثلا فارسی رجوع میکنند تا در ابتدا فهم بهتری از موضوع داشته باشند بی شک تا فردی ماهیت فاعل، مفعول، فعل، معلوم و مجهول و. را در زبان مادریش درک نکند این موضوعات را در زبان دوم هم درک نمیکند و فرد به ناچار برای درک بهتر زبان هدف به گرامر مادری خود نیز رجوع میکندودر این اثنا بسیاری از موضوعات دستوری بهتر آموخته میشوند.
3- تجربه نشان داده است کسانی که به یادگیری زبان دوم مثل انگلیسی و آلمانی و فرانسه و. . . میپردازند و آن را خوب و در حد قابل قبولی فرا میگیرند اتفاقاً به زبان فارسی عشق میورزند و شاید به این علت است که بعد از یادگیری زبان دوم به شکوه و زیبایی و شیرینی زبان فارسی بهتر پی میبرند، ردیف، قافیه، ریتم و هارمونی که در شعر فارسی یافت میشود به جرات و بی تعصب میتوان گفت در زبانهایی مثل آلمانی و انگلیسی وجود ندارد.
اما سوال دیگری که مطرح میشود این است که بر فرض مثال ما زبان دومی نظیر انگلیسی را بخاطرترس از تأثیر پذیری فرهنگ و زبان مقصد بدرستی برنامه ریزی نکنیم و یاد نگیریم آیا حتما فرهنگ و زبان خود را بی هیچ تغییری حفظ خواهیم کرد؟ و در معرض تاثیر زبانها و فرهنگهای دیگر قرار نمیگیرد؟ بی گمان چنین نیست و نخواهد بود. در دهکده جهانی امروزی همواره شاهد تقابل، کنش و واکنش و در هم رفتگی فرهنگها و زبانها هستیم که بطبع، آنها بر یکدیگر تأثیر میگذارند و باید پذیرفت و دانست که همه زبانها و فرهنگها در حال تحول و دگرگونی هستند با یادگیری یک زبان بخشی از فرهنگ و زبان مقصد وارد زبان مبدأ میشود و گریزی هم نیست مگر خود زبان انگلیسی چنین نبود و نیست؟
شاید هیچ زبانی را در دنیا نتوان یافت که بهاندازه زبان انگلیسی از سایر زبانها کلمه به عاریه گرفته باشد! پس بهتر است به جایترس و یا پاک کردن صورت مسلئه با این واقعیت امروزی کنار بیاییم که یاد گیری زبان انگلیسی عامل دگردیسی و تخریب زبان فارسی نیست و از طرفی کنار گذاشتن برنامه موثر و کار آمد آموزش زبان باعث عقب افتادگی کشور میشود و وانگهی باید از خودمان بپرسیم چگونه ما باید فرهنگ و زبان خود را به دیگران یاد دهیم؟ چگونه متخصصین و دانشگاهیان ما با همقطاران خود در اقصی نقاط گیتی تبادل افکار و اندیشه کنند؟ چگونه باید گفتگو کنند؟ چگونه ایده و مقالات خود را در جایی دیگری بنویسند و بازگو کنند؟
یادگیری زبان دوم خاصه انگلیسی و توجه به زبان و شعر سرزمین ابدی ما و نیاکانمان دو مقوله جدا از هم است اما مثل مدار -0- و- 1- نیست که بودن هر کدام ااما به معنی عدم دیگری باشد. و قبل از آنکه در این اندیشه ناصواب گیر افتاده باشیم که یادگیری زبان انگلیسی تاثیر سویی بر زبان و فرهنگ ما میگذارد، بیاندیشیم که بدین وسیله میتوانیم ارزشها، ایده ها، افکار، اشعار و فرهنگمان را به دنیا انتقال دهیم و در معرض قضاوت دیگران قرار دهیم. ضمن تکرار و تاکید و توجه بسیار بیشتر به زبان فارسی و فرهنگ غنی و پربار نیاکانمان، قبل از هر چیزی نگرش خود را نسبت به یادگیری و آموزش زبان انگلیسی در سطح کلان تغییر دهیم و مثبت کنیم و خود را از آن افکار آزار دهنده و نا گوار برهانیم.
باور کنیم که آموزش و یادگیری زبان انگلیسی نیاز مبرم و جزیی لاینفک و اجتناب ناپذیر از آموزشهای امروز سراسر جهان است و به نفع کودکان وجوانان این سرزمین است که آن را فرا گیرند تا از دسترسی به منابع بی شمار علمی که به زبان انگلیسی نگاشته شده، محروم نگردند. گفتن سخنان سخیف و ناراست و مضحکی چون جاسوسان و خائنین بیشتر از کسانی بودند که انگلیسی خواندند و انگلیسی زبان علم نیست و.جز عرض خود بردن و زحمت دیگران داشتن چیزی را عاید ما نمیکند. بی شک مردمان فرهیخته این کهن مرز و بوم حرفهای گفتنی بسیار دارند و ابزاری مناسب برای انتقال آنها لازم دارند که همانا زبان دوم و در راس آنها زبان انگلیسی است. انشالله که نمایندگان مجلس زین پس خردورزی بیشتری پیشه کنند.
ادامه قسمت دوم
.این شرکت بر خلاف ادعا های مسئولینش حاضر نیست کوچکترین قدمی برای توسعه و رفاه مردم خوزستان را بردارد برای نمونه مردم خوزستان سالهاست از مسئولین شرکت نفت خواهش می کنند درعوض جبران بخشی از الودگی هایش 7 کیلومتراز نماد بی لیاقتی مسئولین خوزستان (ببخشید متروی اهواز) که بیش از 13 سال رها شده تکمیل کند اما شرکت نفت هرگزارزش و احترامی برای خواست و مطالبات مردم خوزستان قایل نمی شود مگر بودجه این 7 کیلومتر در برابر ده ها میلیون ها بشکه نفت در روز عددی است ؟
اگر ش ن فکر می کند و ادعا دارد باعث توسعه و پیشرفت می شود اهواز محاصره شده در میان چاههای نفت و پایتخت نفت ایران چرا اینقدر عقب افتاده و بیچاره است؟ شرکت نفت طوری در خوزستان رفتار می کند که انگار مردم خوزستان بیگانگانی هستند از کرات دور دست و دشمن ! و خوزستان مهاجر فرست ترین در ایران می شود انهم در کنار دریایی از نفت و منابع غنی و بی نظیرش!!!
اگر این رفتار های شرکت نفت و دیگر مسولین بی لیاقت و نادان در خوزستان باعث فراری و مهاجرت مردم سرزمین خوزستان نمی شود پس علت چیست ؟ لطفا علت را توضیح دهد؟
هر انچه شرکت نفت در خوزستان کرد شاید بتوان توجیه کرد اما انچه پازل جنایت شرکت نفت و وزیر نفت کنونی را تکمیل کرد که لکه الودگی آن هرگز از دامن انها پاک نخواهد شد و در پیشگاه خدا ، وجدان و نسل های اینده باید خجل و شرمنده باشند به تعطیلی کشاندن دانشگاه نفت در خوزستان بود شاید تنها برند مثبت و قابل ستایش و ثمره شرکت نفت در خوزستان و نقطه امید همین دانشگاه بود.
در حالی که در دنیا شرکت های بزرگ و دولت ها هر روز مراکز آموزشی و پژوهشی و علمی بیشتری دایر می کنند باید پرسید طبق کدام معیار ، قانون و عقل و منطق یک دانشگاه مدرن و قابل اعتماد را چنین بی مبالات و ناشیانه تعطیل می کنند ؟ ایا جنایتی را بالاتر از این قابل تصور هست؟ حقیقتا این شلیک به مغز خوزستان و نوعی نسل کشی و جنایتی نابخشودنی بود اما انچه قصه را تر و مشمیز کننده می کند که مسولین شرکت و نفت و خود وزیر جامعه اکادمیکی و مردم خوزستان را کودکان مهد کودکی فرض کرده و نجابت آنها را به پای نادانی و سادگی می انگارد.
و از همه متوسل شدن به دروغ و توجیه هایی بود که برای سر پوش گذاشتن بر جنایت خود در پیش گرفتندمی گویند ما دانشگاهد نفت را تعطیل نکردیم فقط به وزارت علوم واگذار کردیم "هی عامو " وزارت علوم همین چند مرکز علمی و دانشگاه چمران را بخاطر هزاران مشکل مالی نمی تواند در خوزستان اداره کند ان وقت می تواند دانشگاه نفت را را با ان همه سابقه و عظمت اداره کند؟ چرا دروغ؟؟ خوب صادقانه بگویید خواستیم این دانشگاه را تعطیل کنیم که انجام دادیم و پازل جنایتتان را در خوزستان تکمیل کنیم البته همین کار را هم کردید و در اقدامی بدتر و وقیحانه می گویند از سال های اینده برخی تیم های ورزشی به ویژ تیم های لیگ برتر را در خوزستان از زیر چتر شرکت نفت خارج می کنیم یعنی حذف تیم شرکت نفت ابادان و مسجد سلیمان ودیگر تیم ها و قطعا بعد از انتخابات مجلس در اسفند 98 شرکت نفت همین کار را خواهد کرد و انگار نمایندگان و دیگر مسوئلین خوزستانی هم مثل همیشه بخوابی عمیق فرو رفتند و کسی هم نیست جلو اینها را بگیری و بگوید هی عامو معلوم شما ها دارید چکار می کنید و چه می گویید
حقیقتا نفت با خوزستان آنچه می کند قوم مغولان با ایران نکردند حتی بدترین شرکت ها با هیچ کشوری بیگانه چنین نکردند که شرکت نفت با خوزستان می کند نهایت بی وجدانی و بی مسولیتی
بهتر است شرکت نفت و حفاری و دیگر شرکت های اقماری وابسته ،صادقانه حرفشان را بزنند و کاش به جای انکه هر روز حلقه محاصره و زندگی را بر مردم خوزستان تنگ تر کنند بگویند مردم خوزستان از سرزمین ابا و اجادی خود کوچ کنند و هیچ حقی ندارند تا ما مردم خوزستان هم تکلیف خود را بدانیم .
دکتر علیرضا رئیس زاده
این نوشتار به هیچ وجه به مفهوم نادیده گرفتن زحمات برخی از مسولین وظیفه شناس ،کارگران زحمتکش ، کارمندان و کارشناسان خدوم و وطن دوست وزارت نفت نیست اما آیا کسی هست که بتواند وزیرشان را توجیه کند که.
خوزستان و نفت ۲ کلمه جدا ناشدنی ست، اگر چشمان خود را ببندیم و تصور کنیم که نفت در چند دهه فعالیت خود باعث توسعه و پیشرفت خوزستان شده و یا عقب ماندگی کدام یک بیشتر در ذهن شما متبادر می شود؟
شوربختانه عقب ماندگی ، تخریب محیط زیست، نابودی ایستم و از بین بردن تالاب ها و هورها ودر یک کلام غارت خوزستان و فراری دادن مردم رهاورد فعالیت این شرکت به ویژه در ۱ دهه اخیر بوده است .
اگر کسی باور ندارد کافی است تا در مسجد سلیمان شهر اولین ها پا بگذارد تا ببیند حقیقتا کلماتی چون فقر و محرمیت و عقب افتادگی عاجز تر از آنند که بتوانند این شهر را توصیف کنند !!!!
هفتکل بی جان رها شده ، آغاجاری با بیشتراکم نفتی در جهان، دشت آزادگان و یاد دآوران را یاد آورید .به غزانیه در محاصره صدها لوله نفت بدون داشتن آب آشامیدنی بنگرید چگونگی خشک کردن و تخریب تالاب بین المللی هورالعظیم را پیگیری کنید و. تا عمق ناپاسخگویی و دروغ را بهتربفهمید. شما می توانید شهری یا مکانی را نشان دهید که شرکت نفت باعث توسعه پایدار آن شده باشد کجاست؟ هفتکل و هویزه و دشت آزادگان؟.آغاجاری یا مثلا اهواز؟پایتخت نفت ایران ،با فلر های نفتی و چاههای بسیار! جز فقر و توسعه نیافتنی و محرومیت و زورگویی های نفت چه می بینید؟ حاصل ، نتیجه و برایند شاخص های شرکت نفت و حفاری در خوزستان در طی سال های اخیر فراری دادن مردم و تبدیل خوزستان به مهاجر فرست ترین استان کشور!!
مردم چنان از این استان فرار می کنند که گویا از چنگ جنگ می گریزند!چرا که به این باور رسیدند که این استان دیگر قابل ست نیست و هیچ کس هم پاسخگو نیست و همین است که با تلخکامی و با تمام عشقی که به ماوا و سرزمین خود دارند ناگزیرند به ترک این دیار حقیقتا تلخ است و شرم آور! آیا کسی هست این را بفهمد؟!
البته عوامل دیگری هم وجود دارند اما قطعا متهم ردیف اول وزارت آقای زنگنه(نفت)است که با کمک دیگر مسولین بی لیاقت، خوزستان را اولین استان مهاجر فرست کشور کرده است! کدام انسان با وجدانی و کدام عقل سلیم می پذیرد کنار دریایی از نفت و گاز و معدن و آب و کشاورزی و دهه ها ویژگی دیگر این استان اولین مهاجر فرست کشور باشد؟
اگر این خیانت نیست چه مفهوم دیگری دارد؟
متاسفانه شرکت نفت از یک شخصیت جنتلمن وظیفه شناس درچند دهه گذشته اخیرا به یک شخصیت ناپاسخگو و هوچیگر دروغگو مبدل گشته که مسولینش به جای پاسخگویی وجبران عقب ماندگی خوزستان به بازی با کلمات و تبلیغ و فرافکنی مشغولند .آنها پروپاگاندای بسیار قوی دارند که می توانند حتی درختی مثل "کنوکارپوس" را مسئول آلودگی ،خفگی و مردم معرفی کنند اما فلرهای نفتی دود همیشگی چاهها ،رهایی نفت، خشک کردن تالاب ها را کتمان کنند و دولت دروغگو تا جایی پیش رفت که بودجه هایی که برای استخراج و اکتشاف نفت درنظر می گیرد جز بودحه های تخصیص یافته به خوزستان قلمداد کند یعنی همین قدر فریبکار و نادان انگاشتن مردم!
اما نکته غم انگیز و باور نکردنی انجاییست که آنچه خوزستانی ها طلب می کنند وتنها خواسته آنها از شرکت نفت حق پرداخت آلودگی هاست یعنی حداکثر خواسته کنونی خوزستانی ها از نفت تنها پاک کردن همان آلودگی ها و تمیزی محیط زیستی است که بانیش بوده اما زیربارهمین مسئولیت هم نمی رود یعنی همین قدر زورگو وناپاسخگو !
اشتباه نکنید!اگر وزارت آقای زنگنه(نفت) در جایی مشغول فعالیت رفاهی است فقط برای تقویت لشکریان خود جهت بهره برداری واستخراج بیشتر نفت است و برای توسعه استان گامی بر نمی دارد.
این که میلیارد ها بشکه نفت استخراج کنی هیچ دستاوردی برای پیشرفت و توسعه خوزستان نداشته باشد و حتی حاضر هم نشوی آلودگی هایی را که ایجاد می کنی بزدایی. نهایت بی انصافی و بی وجدانی است. شرکت نفت و حفاری مغول صفت و یا دیگر شرکت ها جز در خوزستان مظلوم و بی پناه در کجای دنیا می توانستند چنین رفتاری کنند؟
این شرکت بر خلاف ادعا و پروپاگاندای دروغینش نه تنها حاضر نیست قدمی را برای توسعه و رفاه مردم خوزستان را بردارد که بر عکس برای نابودی امکانات و گریزاندن مردم خوزستان و نا امید کردن جوانان این استان قهرمان از هیج تلاشی فروگذاری نمی کند ، نمونه اش تلاش بی وقفه وزارت نفت و خاصه وزیر نفت برای به تعطیلی کشاندن مراکز آموزشی و رفاهی در استان است اما.
ادامه در قسمت دوم
علیرضا رئیسزاده *
مدارس سمپاد (استعدادهای درخشان) و مدارس نمونه دولت دارای اشکال بسیار هستند و ما هرگز چنین مدارسی با چنین ماهیت و شکلی در کشورهای پیشرفته دنیا نداریم. به عنوان یک مدرس دانشگاه و سازمان استعدادهای درخشان (سمپاد یا همان تیز هوشان) چنین مدارسی با وضعیت کنونی کمتر ازیک جرم و جنایت در حق منافع ملی کشور نیست و دلایل آن هم روشن و مبرهن است اما گویا کسی جرات مخالفت را با آن را ندارد چرا که ممکن است به ضدیت با نخبه پروری و تیزهوشان و. متهم گردد.
ناخودآگاه یاد داستان «هانس کریستین اندرسن» دانمارکی میافتم همان جایی که دو خیاط شیاد قرار بود در مقابل دریافت پولی هنگفت لباسی بدوزند از جنس طلا برای پادشاه، لباسی که تنها حلالزادهها میدیدند وآدمهای نانجیب و. . . نمیتوانستند ببیند، همه و حتی خود پادشاه ازترس اینکه مبادا نانجیب و. . . خوانده شوند در تعریف لباسی که وجود نداشت سخن میگفتند و وقتی پادشاه نگون بخت از میان جمعیت انبوه گذشت همه به دروغ در ستایش از آن لباس غریو شادی و فریاد سر دادند جز کودکی که برخلاف سفارش مادرش فریاد بر آورد چرا پادشاه است و دیگر کودکان هم، سر انجام جمعیت یکپارچه فریاد زد چرا پادشاه است؟ و. آیا در اینجا کودکان دیگری هم پیدا میشود؟
فرض کنید شما به یک فرد غیر ایرانی بگویید ما از میان صدها هزار کودک و نوجوان ایرانی و بعد از امتحان و تستهای طاقت فرسا تعداد محدوی دانش آموز را انتخاب میکنیم با بهترین معلمان و امکانات و در طی حداقل ۶ سال و بعد از کار فشرده و توانمندسازی آنها که از بهترین سرمایههای این مرز و بوم به شمار میروند مثل یک دسته گل، رایگان تقدیم ممالک پیشرفتهای چون آمریکا، آلمان و انگلیس و کانادا و . میکنیم! آیا آن فرد بر ما نمیخندد، ما را دیوانه قلمداد نمیکند؟ این را بیخردی محض نمیپندارد؟ ما را خائن به منافع ملی نمیداند؟ طبق تمامی آمارها، شواهد و قرائن انکار ناپذیر قریب به اتفاق بچههای مدارس تیزهوشان قبل یا بعد از ورود به دانشگاههای برتر کشور، ایران را به مقصد کشورهای غربیترک میکنند و بر نمیگردند. همین چندی پیش که سخن از فرار مغزها و ژن خوب شد در شبکه اول سیما مجری میگفت از ۱۵۰ دانشجوی ورودی رشته ریاضی دانشگاه شریف جز یک نفر همه به خارج رفتند.
کسانی که از کشور مهاجرت میکنند احساس میکنند این کشور ظرفیت آنها را ندارد ویا دنبال پیشرفت بیشتری هستند، بر آنها حرجی نیست روی سخن ما با کسانی است که دست اندر کار، مجری و طراح مدارس استعدادهای درخشان در آموزش و پرورش هستند. البته اگر با دیده انصاف نگاه بنگریم آموزش و پرورش به عنوان متولی امر آموزش کا اینجا نه تنها باید شماتت شود که جای بسی تشویق دارد و ظایف خود را به بهترین نحو انجام میدهد اما آنچه در مورد آموزش و پرورش غیر قابل قبول و توجیه ناپذیر است این است که با آب و تاب از موفقیتهای چنین مدارسی میگوید و تعداد قبولی و پذیرش آنها را در دانشگاههای کشور به رخ میکشد اما چرا از این بیهودهکاریهای ما سخن نمیگوید؟ چرا نمیگوید این بهترین افرادی که من تحویل دانشگاه و جامعه میدهم کجا هستند؟
خروجی این کار چیست؟ چرا کسی متولی جلوگیری از فرارمغزها نیست؟ چرا کسی مسئول ظرفیتسازی برای ماندن این بچهها نیست؟! اغلب نفرات برتر کنکور کشور که تقریبا همه از بچههای همین مدارس سمپاد هستند الان کجایند وباید پرسید چرا این وزارت زیر با رمسئولیت و هزینههای گزاف و کمرشکن چنین مدارسی میرود و چرا «آ و پ»در چنین وضعیتی این مدارس را تعطیل نمیکند چرا آ وپ باید نقش «مامورم و معذورم» را بازی کند؟ این مدارس چه سودی عاید کشور میکنند؟ تقریبا هیچ. بله هیچ! وقتی درصد بسیار بالایی از آنها به خارج میروند و بر هم نمیگردند و یا سودای رفتن را در سر میپرورانند!
کشورهای مقصد بخوبی به سیستم آموزشی ایران آشنا شدند و حتي دانشآموزان سال آخر دبیرستانهای سمپاد را به راحتی میپذیرند. آنها انبوهی از نحبگان را در کشوری مییابند که مشتاقانه مایلند مهاجرت کنندچه بسا کشورها رقابتهایی فشرده و پنهان بر سر تصاحب نخبگان دارند! برای آنها چه سرمایهای بهتر از این نخبگان؟! آنها هم خوب میفهمند که سیستم آموزشی ایران تا اینجا کارش را بخوبی انجام داده، میماند همان مرحله آخر که کوچاندن و جذب کردن این استعدادهای بکر و خلاق ایرانی است! آنها روی جذب نخبگان ایرانی حساب ویژهای باز کردند، زمان دانشجویی ما در دانشگاه شهید بهشتی تهران فرمهایی توزیع میشد که چگونی و روند درخواست پذیرش از دانشگاههای کشور هایی چون آمریکا و انگلیس و. را توضیح میداد و کاری که هنوز هم با شدت بیشتری ادامه دارد هر نخبهای به راحتی تمام میتواند راهکارهای خروج از کشور راپیدا کند.
آیا سزاوار است ما پولی را که متعلق به همه دانشآموزان ایرانی است و در حالی که بچههایی در خوزستان و سیستان و کردستان و. . . کفش ندارند که به مدرسه بروند این همه امکانات و پول را در اختیار کسانی قرار دهیم که بهترین خدمات و کاربری آنها درآمریکا و کشورهای ديگر ارائه میشود؟ آیا این با عدالت آموزشی سازگار است؟ با منافع ملی چطور؟ هیچ کس با نخبهپروری و مدارس استعدادهای درخشان (گرچه ماهیتا در ایران دارای اشکالات متعدد ساختاری و شکلی هست) مخالف نیست و اگر این نخبگان و دانشجویان در کشور میماندند چه کاری بهتراز این؟!
اما سؤال اساسی اینجاست وقتی که ما توانایی ظرفیتسازی و استفاده از این افراد را در کشور نداریم و نتوانستیم مسیری را فراهم کنیم تا اغلب این بچهها در کشور خدمت کنند و هیچ ارادهای هم نیست و یا توانایی آن را ندارد که جلوی مهاجرت این افراد را بگیرد و مهاجرت دانش آموزان و دانشجویان چنین مقیاس وسیعی رخ میدهد و با چنین حجمی به خارج از کشور میروند و عملا هم بر نمیگردند فلسفه وجودی این همه مدرسه و امکانات از بودجه کشور برای چنین افرادی چیست؟ آموزش آنها با این همه هزینه هنگفت چه سود و شوری برای ما دارد؟ چرا وقت بهترین معلمان و امکانات را هدیه به آمریکا و. . . میکنیم؟
شوربختانه بسیاری دانش آموزان چنین مدارسی از همان اول دبیرستان تمام حواس و تمرکزشان بر رفتن متمرکز است در حالی که تمامی و بهترین امکانات پیشرفته را استفاده میکنند و این در حالی است که آموزش و پرورش ما از نداشتن بودجه در همه جا منجمله مناطق محروم بهشدت رنج میبرد. حالا شما چگونه با این موضوع کنار میآیید وقتی میبینید در حاشیه شهر مدارسی پیدا میشود که حتی تخته هم ندارند؟ این کار جز ضربه زدن به منافع ملی و هدر دادن آن چه مفهوم دیگری میتواند داشته باشد؟ انصافا کدام آدم عاقل و با وجدانی میپذیرد سرمایه مملکت هزینه افرادی گردد که کوچکترین خدمتی را در حق این مملکت نکنند ویا هیچ احساس تعهدی به این کشورنداشته باشند؟
آیا این قصه تلخ، مضحک، خندهدار و گزنده نیست؟ آیا کسی هست جلوی این مصیبت و فاجعه را بگیرد؟ یا ما باید ظرفیتسازی کنیم و ابزار و اهرمی برای مانع از فرار این دانشآموزان و نخبگان بیابیم یا هم اینکه از آنها و خانوادههایشان تعهد گرفته شود که در صورت خروج و عدم برگشت به کشور هزینهای را که در چنین مدارسی و به صورت خاص هزینه شده، پس گرفته شود تا صرف آموزش همه کودکان ایرانی به ویژه در مناطق محروم شود و یا نهایتا هم اینکه «آ و پ» این مدارس را کلا جمع آوری کند و از تاسیس و راهاندازی اینگونه مدارس جدا خودداری کند تا هر کس که به خارج از کشور میرود حداقل این چنین هزینه آموزشی کشور را نبلعد و داغی بر دل دوستداران این کهن مرز و بوم نگذارد.
(* مدرس دانشگاه و مدارس سمپاد، یکی از مترجمین کتاب سه جلدی «نظام آموزشی کشورهای جهان» که شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر کرد.)
*بمناسبت بیستمین سالگرد غروب معلم و اسطوره همیشه جاودان شهرمان مرحوم نورمحمد رئیسی زاده
◾دوم شهریور ماه سالروز هجرت ابدی معلمی است که سراسر وجودش لبریز از عشق و علاقه به دانش آموزان ، مدرسه و همنوعانش بود. دل دریاییش لبریز از آرامش بود و متانت، چون کوه استوار از حوادث روزگار ایستاده و بسان ابر، باران معرفت بر چمن های دشت دانش آموختگی فرو می ریخت. خورشید نگاهش گرمابخش و غنچه ی تبسمی که از گلستان لبهایش می رویید، طراوت لحظه های زیبا یی بخش خانه ی وجود ما دانش آموزانش بود . کلام نافذ و پیام روح بخش و دلنشین او موسیقی دلنوازی بود که هنوز که هنوز است بر گوش جان می نشیند و اهنگ زندگی را به شور در می آورد.
رشد دانش آموزان و جهش علمی شهرستان باغملک در اواخر دهه ۶۰ و دهه ی هفتاد متاثر از معلمانی بود که فراتر از زمان خویش می اندیشیدند و همچون شمعی در ظلمت تاریکی و جهالت ، نور خرد و خردورزی ، دانش و معرفت می پراکندند و روشنگر راهی بودند برای رسیدن به سر منزل مقصود.
◾با همت و تلاش آن معلم عزیز و دیگر همکارانش نظیر مرحوم نورانی ها و رحیمی ها و. نسلی از دختران و پسران در شهر و روستاها تربیت شدند که با پا نهادن به مراکز تربیت معلم و آموزشکده های بهیاری و دانشگاهها وتوانستند خدمات بزرگی را به مردمان دیار خویش ارزانی دارند .
◾آری با کمک آن معلم فرهیخته و دیگر همکارانش سقف آرزوها از سیکل و دیپلم به تحصیل در دانشگاه های تهران و شهید بهشتی و رشته های پزشکی و فنی و مهندسی و. ارتقا پیدا کرد
اکنون در بیستمین سالگرد هجرت ابدی آن معلم فرهیخته ؛ دسته گلی با بیست شاخه ی زیبای صلوات نثار روحش می کنیم و یادش را تا ابد گرامی می داریم.
شوشان - دکتر علیرضا رئیس زاده :
گاهی در این مملکت اتفاقاتی می افتد که شما با هر کلمه ای که بخواهی عمق نادانی و فاجعه را برای خوانندگان بیان کنی نمی توانی یکی از این مسایل به ظاهر لاینحل بنزین است. مگر مردم ایران چقدر اعصاب و مگر کارشناسان این مملکت چقدر وقت دارند که هر روز و هر سال خود را صرف موضوع بنزین کنند و بعد از 3 دهه حل نشود؟چرا؟
کدام کشور در جهان است که چون ما درگیر مسأله بنزین باشد و تا کنون هم نتوانسته آن را حل کند! از کشورهایی نفت خیز عربستان، ترکمنستان و عراق که کنار ماست تا کشورهای فاقد نفت مثل آلمان، ژاپن و انگلستان هر روز درگیر بنزین هستند؟ نه ؟پس مشکل کجاست ؟ مگر در زمان دولت هزاران ساعت کار کارشناسی انجام نگرفت و هزاران میلیارد تومان هزینه نشد چرا پروژه کارت بنزین شکست خورد و اگر کارتی کردن بنزین و سهمیه ای کارساز بود چرا این کارت ها را جمع آوری کردند ؟ اگر هم مفید نبود چرا دوباره می خواهند همان کار بیهوده را تکرار کنند ؟ چرا در این مملکت کسی نیست دست اندرکارانی که به این بهانه هزاران میلیارد تومان از کشور را به فنا دادند و می دهند محاکمه ،محکوم و بازخواست نمی کنند؟ طرحی بی منطق و به دور از عقلانیت پروسه و پروژه ای نا کار آمد و از پیش شکست خورده! طرحی فساد آور بدون هیچ چشم انداز روشنی! این کارها جز عبث کاری و آدرس غلط دادن به مردم چیز دیگری در بر ندارد و اگر بنزین با کارتی شدن و سهمیه بندی حل شدنی بود نمی بایست به اینجا می رسیدیم .
مشکل را در جای دیگری باید جستجو کرد مسئله
آریا جلالی رتبه 4 کنکور(که بعدا انتقال گرفت و از استان گیلان شرکت کرد) و علیرضا سخایی راد رتبه 1 کنکور ریاضی کشوری از مدرسه استعداد های درخشان شهید بهشتی اهواز، 2 پسر نحیف و لاغر اندام انگار همین دیروز بود سه سال پیش که در کلاس درس کنار هم می نشستند مودب و با نزاکت، البته همه ی کلاس آنقدر خوب و متین بودند که تو ناخودآگاه شرمنده می شدی از این همه ادب و معرفت این بچه ها
ما همه منتظر نتایج و خبر های خوبی از هر دو و سیاوش کیانپور( با رتبه 9 در کنکور سراسری) بودیم اما در بهترین و خوشبینانه ترین حالت هم هم فکرش را نمی کردم چنین نتایج درخشان و بی نظیری برای خوزستان و کشور رقم بزنند و همه ما را اینچنین به وجد بیاورند نتیجه ای افتخارآمیز که تا کنون خوزستان در کارنامه کنکور به خود ندیده بود.
به باورم اینها کاری بسیار فراتر از رتبه های خود برای خوزستان انجام دادند انها نشان دادند که خوزستان همچنان سرزمین ناباوری هاست و استعداد های خوزستان را نه تنها در لایه ها و در رگه های نفت ، گاز و فوتبال برزیلی ش که در تمامی زوایایش می توان یافت انگار این سرزمین در همه زمینه ها پر از استعداد است و نبوغ و از توانایی خیره کننده ای برخوردار است شوربختانه حتا در توسعه نیافتگی ومحرومیت و مهاجرت و ناکار آمدی مسئولینش هم شاخص های بی نظیری دارد خوزستان برای خود اصلا سرزمین شگفتی ها و سرزمین پارادوکس هاست.
اما در هر حال این قهرمانان ما اعتماد به نفس را در این استان به دانش آموزان و معلمان و مدیران برگرداندند آنان به ما آموختند که چقدر ما می توانیم روی خودمان و استعداد هایمان حساب باز کنیم و چقدر می شود روی استعداد هایمان کار کرد و باور داشت. انها قطعا نگرش بسیاری از دانش آموزان و مدرسان و برنامه ریزان و مدیران و مسولین استان را عوض کردند ما این شور شعف و این خود باوری و حتا تغییر را از همین الان در میان دانش آموزان و دانشجویان می بینیم.
علاوه بر این ، دیگر رتبه ها ی دو رقمی بسیار خوبی که در مدرسه شهید بهشتی و طلایه داران اهواز و دیگر شهرستان ها رقم خورد(برای نمونه رتبه ۱۷ علی امیری از باغملک) حاصل یک کار خوب و منسجم تیمی بود که حکایت از برنامه ریزی دقیق ، مسولیت پذیری ، همدلی و تلاش بسیار کادر مدرسه و زحمات مخلصانه و دلسوزانه معلمان و تعامل خوب مرکز سمپاد در اداره کل آموزش و پرورش استان دارد.
ضمن تبریک به همه دست اندرکاران منجمله معلمان و مدیران مدارس و جامعه علمی و ادکادمیکی خوزستان ، می طلبد که دست اندر کاران و برنامه ریزان آموزشی و فرهنگیان فرهیخته در استان با جدیت ، درایت و با اعتماد به نفس بیشتری و با بهره گیری از چنین نخبگان غرور آفرینی برای سال های در پیش رو برنامه ریزی های بهتری انجام دهند.
بی شک آینده از آن خوزستان و فرزندان همیشه سر بلند و قهرمانش است. انشالله
با احترام علیرضا رئیس زاده
درباره این سایت